گرمای تابستون
سلام عزیزم حالا دیگه به حرفام عکس العمل نشون میدی. مثل همین حالا که بهت سلام میدم و تو از توی شکمم ضربه می زنی. مگه متوجه میشی که دارم باهات حرف می زنم عزیزم؟! گاهی که خوب به بزرگ شدنت فکر می کنم واقعا در بزرگی و عظمت خدا می مونم. واقعا آفرینش انسان یک معجزه بزرگه. پسرم شیطنت این روزات خیلی زیاد شده و من تا دیروز که از دکترت پرسیدم واقعا گاهی اوقات می ترسیدم که چرا اینقد وول می خوری. دکترت دیروز بهم اطمینان داد که تکون خوردن زیادت مشکلی نداره. پس بچرخ بازی کن جوجه من و منو سراپا غرق شادی کن. چند وقته خیلی هوا گرم شده میگم یهو توی دلم نپزی پسرم. مامانی که کاملا از تنش آتیش می باره. همه میگن که زنجان اینجوری گرما ند...
نویسنده :
مادر دردانه
17:57