ماه رمضان
سلام پسرم
دیروز با هم رفتیم دکتر تا جواب آزمایش و سونو رو به دکتر نشون بدیم. خدا رو شکر همه چیز خوب بود و قلب مهربونت منظم می زد. فقط حیف که خیلی کوتاه صدای قلبتو شنیدم. زود گوشی رو از رو شکمم برداشت
ولی همونشم غنیمت بود عزیزم. خدا رو هزاران بار شکر که همه چیز خوب بود.
فرزندم این روزا احساس آرامش بیشتری دارم و دوست دارم روزی بزرگ بشی و شرایط زندگیمونو واست خوب توضیح بدم. شاید دوست دارم اونا رو خصوصی خصوصی بهت بگم. فقط واسه اینکه یاد بگیری چطور زندگی کنی.
امروز ماه رمضان شروع شده. حس خوبی دارم. نمی تونم روزه بگیرم به خاطر تو جوجه کوچولو که تو شکمم هستی، اما عاشق لحظه های افطار ماه رمضانم. خیلی حس معنویت داره.
پسر گلم مامانی تازگیا یه دوست همشهری پیدا کرده تو زنجان. خیلی از این قضیه خوشحالم. احساس می کنم اینجوری توی این شهر تنها نیستم. ایشالله تو بیای و مامانی رو واسه همیشه از این تنهایی در بیاری پسرم.
دیروز کلی واست شعر خوندم یادت مونده؟
توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود ....
دارم شعر حفظ می کنم که واست بخونم اما مامانی فکر کنم خنگول شدم خیلی سخته حفظ کردنشون. همینه میگن اختلاف سنیتون با فرزندتون کم باشه بهتره. شرمنده عزیزم به خاطر داشتن مامان 33 ساله