دردانه من و بابا حمیددردانه من و بابا حمید، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

دردانه مادر

واکسن

1393/4/1 16:42
نویسنده : مادر دردانه
182 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجه عزیزم

خیلی دلم می خواست زودتر واست بنویسم اما این چند وقت همش بی حالم. انگار داری بزرگ می شی عزیزم بازم زود گرسنه ام میشه. بلند شدن واسم خیلی سخت شده و خیلی اوقات نمازم رو نشسته می خونم. دوشنبه هفته قبل سرکار حالم بد شد. فشارم به شدت افتاد. همکارم خیلی لطف کرد و با من تا خونه اومد. می ترسید موقع رانندگی باز حالم بد شه. دست گلش درد نکنه. 

امروز رفتم واکسن کزاز زدم که اگه یهو زخمی شدم مشکلی واسه جوجه کوچیکمون پیش نیاد. یه تصمیم تقریبا مهم هم امروز گرفتم که امیدوارم بعدا از این تصمیمم خوشحال بشم. 

پسر گلم با بابایی رفتیم واست لباس نگاه کردیم جقدر زیبا بودن. دوست داشتم همه رو واست بخرم. 

بابایی این روزا یکم سرش شلوغه. کارای ایزو شرکتشون رو انجام میده و یکم دیر میاد خونه. وقتی هم میاد خیلی خسته است. واسه همین فعلا وقت نمی شه واست بریم خرید. مامانی هم که هیچ وقت اهل خرید کردن تنهایی نیست.

کوچولوی عزیزم هر بار که تو شکمم وول می خوری بیشتر عاشقت میشم. 

عزیز کوچیک من، دلم واسه دیدنت تنگه.

پسندها (2)

نظرات (2)

زهرا - گل بهشتی من
2 تیر 93 11:35
بعد از این یه کم سخته و باید به عشق کوچولی نازت منتظر باشی و این دوره رو طی کنی.میدونم که چون هوا هم گرمه بیشتر اذیت میشی.خیلی مواظب خودت باش. آخی.کزاز زدی؟واکسنی که موقع آزمایشات ازدواج میزنن وقتش منقضی شده بود؟ عجله نکن برای خرید. کم کم و با آرامش خرید میکنید ان شا اله. فقط یه توصیه کنم. تو خرید لباس یه کم دقیق تر باش. آدم از لباسای کوچولو خوشش میاد و دلش میخواد که همه رو بخره ولی لباسای نوزادی زودتر از اونی که وقت کنی بعضیاشونو حتی یه بار بپوشونی کوچیک میشن. بیش از حد نخر.[زهرا جونم ممنونم که راهنماییم می کنی. خیلی لطف می کنی بهم عزیزم. حتما رعایت می کنم. واکسن کزاز من یادم نمیاد موقع ازدواج زده باشم واسه همین گفت اگرم زدی ایراد نداره برو دوباره بزن. اما الان دو روز می گذره حسابی جاش درد داره بازم بیا سر بزن گلم]
مامان زهرا
4 تیر 93 16:50
کارای سخت و سنگین انجام نده مامان پسری ایشالله به همین زودی چهار تایی میریم خرید من وتو دوتا پسرا [ای جان ایشالله به زودی باعث افتخاره خانم]