16 هفته دردانه تموم شد
سلام دردانه ام
خوبی عزیزم؟
روز جمعه تصمیم گرفتیم سه نفری بریم یه دوری بزنیم.
دور زدن همان و رفتن به روستای شیلاندر همان.
فقط 15 کیلومتر از شهر فاصله داشت اما یک ساعت بیشتر طول کشید تا رسیدیم. یه جاده خاکی پر از دست انداز. اما بعد از این 15 کیلومتر، یه بهشت قایم شده بود. واقعا دیدنی بود. خونه هاش مثل ماسوله بودن. صدای پرنده ها خیلی شنیدنی بود. عجب جایی بود. فقط می دونی مشکل چی بود خوراکی با خودمون نبرده بودیم به امید اینکه اونجا خرید می کنیم. رستوران که نداشت هیچ حتی یه مغازه هم نداشت. واسه همین مجبور شدیم از یه خانم دو تا نون محلی بگیریم. خیلی با نمک بود. خلاصه حسابی بهت خوش گذشت. ساعت 4 رسیدیم خونه و 3 تایی دور هم ناهار خوردیم.
دیروزم نوبت دکتر داشتیم. داشتم آماده می شدم که با هم بریم دکتر که اس ام اس اومد. خاله ساناز بود. اونم یه نی نی داره هم سن تو. رفته بود سونو و نی نیش دختر بود. کلی خوشحال شدم و بهش زنگ زدم. اسم دخترشو گذاشته "رز". منم فکر می کردم امروز دیگه معلوم میشه که دختری یا پسری عزیزم.
توی راه یه بچه مشکل دار رو دیدم، گفتم خدایا فقط سالم باشه، خوشگل باشه ناز باشه تپل باشه حالا چه دختر چه پسر.......................
وقتی نوبتمون شد و رفتیم پیش دکتر، قلبتو که خواست چک کنه یهو شیطون شدی. همش تکون می خوردی. نکنه ترسیده بودی عزیزم؟ دکتر یه دستشو گذاشت یه جایی رو شکمم انگار یه جورایی نگهت داشت تا بالاخره صدای قلبتو برای اولین بار شنیدم.
چقدر قشنگ می زد. چه حس خوبی بود. دردانه اگه بدونی چقدر قلبت زیبا می زد.....
واسه سونوگرافی گفت دو هفته بعد. یعنی تا دو هفته دیگه باید صبر کنم. آخ که چقدر دلم می خواد زودتر واست خرید کنم.
دردانه ام دوستت دارم. تکون که می خوری انگار دنیا مال من میشه.
صدای باباتو می شناسی؟ کلی باهات حرف می زنه.
می دونی به من میگه خودم می خوام بزرگش کنم. ای جان خوش به حالت با این بابایی که داری گلم.