اتاق آراد
سلام به آراد عزیزم
مبارک باشه مامانی امروز 37 هفته ات تموم میشه. دیگه تا حدودی خیالم راحت شد که به حرفم گوش دادی و واسه اومدن عجله نکردی. قربونت برم که اینقد پسر حرف گوش کنی هستی.
دیشب خیلی تو شکمم وول می خوردی خیلی زیاد نمی دونم خوب بودی یا بد بودی، نمی دونم عزیزم. فقط امیدوارم حالت خوب باشه عزیز کوچولوی من
شنیده بودم که تو ماه آخر از روی شکم میشه دست یا پای نوزاد رو دید. این روزا همش نگاه می کنم شاید بتونم دست یا پای کوجولوتو ببینم اما تا حالا که موفق نشدم. فکر کنم هنوز کوجولویی آرادم
پریشب با بابایی بقیه کارای اتاقت رو انجام دادیم و بالاخره اتاقت آماده شد. دیروزم برای اینکه از این روزای خوب یادگاری داشته باشیم کلی عکس انداختیم ( خدایا به خاطر این روزای قشنگ هزاران بار ازت ممنونم)
آرادم تو که پسر خیلی خوبی بودی و همه جوره به مامانی کمک کردی، تو این چند هفته ای که باقی مونده ازت می خوام نهایت همکاری رو با مامانی بکنی تا به موقع و سالم به دنیا بیای.
نمی دونی چقد روز به روز ترسم بیشتر میشه. اما ته دلم روشنه که ان شالله همه چیز خوب پیش میره. امروز سوم آبانه نمی دونم دستور حمله رو کی اعلام می کنی پسرکم فقط بدون دل مامانی واسه دیدنت لک زده
چند تا عکس واست میذارم از اتاقت تا به عنوان یادگاری داشته باشی.
دوست داشتم عکس خودم و بابایی رو هم واست بذارم اما بعدا که بزرگ شدی بهت نشون میدم پسرم.
مبارکت باشه پسرم. ان شالله به زودی خونه مون رو با وجودت روشن کنی و گرمای زندگیمون رو بیشتر و بیشتر کنی.
بازم از مادر و پدر جون و بابایی مهربون تشکر می کنم که خیلی زحمت کشیدن تا اتاق آراد عزیز آماده بشه. از ته قلبم واسشون آرزوی سلامتی می کنم.
خدایا زبونم برای تشکر از لطف و مهربونیت قاصره. برای همه چیز ازت ممنونم.