واکسن ۱۸ ماهگی و راه رفتن پسر کوچولو
عزیز دلبندم
پسر کوچیک مامان
قدمهای کوچیکتو اول خیلی لرزان و آروم و بعد خیلی محکم بر می داری. فرم راه رفتنت بانمکترت می کنه. از افتادن و بلند شدن ترسی نداری. چندین بارم که میفتی باز هم بلند میشی.
واکسن ۱۸ ماهگیتو زدیم و خیالم راحت شد. یکم داغ شدی اما خیلی تبت بالا نرفت. فقط از درد پات اول گریه کردی و بعد می ترسیدی تکونش بدی. لم داده بودی جلوی تلویزیون و با تلفن حرف می زدی.
آروم آروم ترست ریخت و اول چهار دست و پا رفتی. بعدش لنگان لنگان و بعد کاملا ریلکس راه میرفتی.
آرادم بالاخره کچلت کردیم. موهات خیلی خیلی بلند شده بود. اذیتت می کرد. حالا یه پسر کچل داریم که توی خونه از این ور به اون ور میره و آتیش به پا می کنه.
الان خونه پدر جون هستیم. بابا ما رو گذاشت و رفت. دل توام حتما مثل من واسه بابایی تنگ شده.
از خدا می خوام سایه پدر و مادرا رو، رو سر بچه هاشون نگه داره. از خدا می خوام هر کی آرزوی داشتن فرزند داره به آرزوش برسه.
از خدا می خوام که توام ای نازنینم عاقبت بخیر بشی. الهی آمین