دردانه من و بابا حمیددردانه من و بابا حمید، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

دردانه مادر

آراد شش ماهه

1393/5/19 15:46
نویسنده : مادر دردانه
199 بازدید
اشتراک گذاری

آراد عزیزم سلام

امروز تولد خاله فاطمه است. ۱۹مرداد به دنیا اومده. یادم افتاد که توام امروز شش ماهه شدی. قربونت برم ایشالله سه ماه دیگه می گیرمت تو بغلم.

تو این چند وقت علاقه عجیبی به کتاب خوندن پیدا کردم. اولین کتاب هم خونه بود که بابایی واسم خرید. بعدش کسی می آید. بعد سووشون ، کیمیا خاتون، احمد شاملو و ... 

همش دوست دارم بخونم انگار یه عطشی پیدا کردم که قبل از اینکه بیای اطلاعاتمو زیاد کنم. 

اعتراف می کنم که همیشه از اینکه فرزندم ازم سوالی بپرسه و جوابشو ندونم نگران بودم.

دوست دارم اینقدر بدونم که واسه همه سوالات جواب خوب و کاملی داشته باشم.

به هر حال حتی اگر  اینطورم نباشه بدون مامانی تمام تلاششو کرد تا سوالای عزیزم بی جواب نمونه.

آراد جونم نمی دونی چطور به شکمم لگد می زنی. انگار یه فرمانروایی داری واسه خودت. از هر طرف که یه کوچولو به شکمم فشار میاد سریع اعلام حضور می کنی. اینقدر ضربه می زنی تا دوباره قلمرو خودت رو بدست بیاری. از این همه تلاشت خوشحالم کوچولوی من. ازت می خوام همیشه قدر اون چیزایی که داری رو بدونی و همین طور واسه حفظشون تلاش کنی.

دوستت دارم عزیز کوچیک من  آراد من

پسندها (2)

نظرات (3)

زهرا - گل بهشتی من
20 مرداد 93 7:50
نازییییییییییی! گل پسر میخواد بگه که مامانی همه چیزو آماده کن که منم دارم آماده میشم که به وقتش بیام و قلمرو فرمانروایی مو تو خونه داشته باشم....حالا تا چند سال باید دربست در خدمتش باشن همه.[زهرا جان ممنون که میای سر می زنی. گفته بودی خوردی زمین ناراحت شدم. صدقه بده دختر]
زهرا - گل بهشتی من
21 مرداد 93 10:40
خواهش میکنم. خودم همش به فکرتم. میام ببینم در چه حالی. ممنونم مهربون. صدقه هم دادم.
مامان خانومی
3 شهریور 93 19:53
پس چی مامانش برای خودش اون تو پادشاهی میکنه دیگه ماشاا... قربونش برم پسر خوشمزه مامانشه[اره والله خودشم چه پادشاهیی. بازم بیا بهم سر بزن خوشحال میشم]