دردانه من و بابا حمیددردانه من و بابا حمید، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

دردانه مادر

تکامل

1394/7/12 23:07
نویسنده : مادر دردانه
307 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خداوند بزرگ و مهربان

پسر گلم امشب هزاران بار خدارو شکر کردم. نمی تونی تصور کنی چه حسی دارم. امشب بارها اشک تو چشمام جمع شد. تمام خستگیهام در رفت. پسرم عزیزم دلبندم امشب خیلی ناگهانی چهار دست و پا رفتی. چقدر بانمک این کارو انجام میدی. خودت از ما بیشتر ذوق زده میشی. انگار دوست نداشتی سینه خیز بری. اون مرحله رو جا گذاشتی و وارد این مرحله شدی.

 

خدایا عجب قدرتی تو وجود بنده هات گذاشتی. خدایا عظمت و قدرتتو شکر.

آرادم چند روزه به صورت خیلی مبهم عمه مامان و بابا میگی. اکثر اوقات سه تارو پشت سر هم میگی اما وقتی گریه می کنی مامان رو تنها میگی. 

 

 اینجا خونه آقا جونته دوست داری سرپا بایستی

اینجا خونه پدر جونه داری قاسم رو می خوری 

اینجا سلطانیه است بعد از تاب بازی کلی بستنی خوردی 

اینجا خونه خودمونه بابایی سه تا آفتابگردون گنده واسمون آورده بود. 

 اینجا هم توی آشپزخونه است که داشتی سعی می کردی مثل مامانی دو تا قاشق رو مدل قاشق چنگال دست بگیری.

این روزا خنده هات بیشتر شده، خوابت بهتر شده، حوصله ات از خونه بیشتر سر میره، بیرون رو خیلی دوست داری، توی ماشین دوست داری تو بغل بابا رانندگی کنی، لحظه اومدن بابا دم در بهش لبخند میزنی و میپری تو بغلش، ...

پسرم به دلایلی که ایشالله بزرگ شدی واست توضیح میدم مامان این روزا حال خوبی نداره اما تو با تمام وجود بهم انرژی میدی. به قول بابایی دیگه از خدا چی می خوام از تو بهتر. خدایا شکر شکر شکر شکر شکر

اینکه پنج بار شکر نوشتم هم حکایتی داره که بعدا واست تعریف می کنم. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زهرا - گل بهشتی من
14 مهر 94 12:45
هزار ماشا الله.چقدر بزرگ شده. چشمت روشن. پسرت راه افتاده. زهرا جان نیستی دختر کجایی
ریحانه
17 مهر 94 21:37
ماشا الله به گل پسرمون. خیلی لذت بخشه وقتی داری لحظه به لحظه بزرگ شدن میوه زندگی تو می بینی. من خودم گاهی وقتا که دلم گرفته و می رم فقط کمد لباسای دخترمو میبینم نا خوداگاه می خندم و حسه خوبی بهم می ده. حالا تو که پسر گلت کنارته. بهترین هارو برات ارزو می کنم. ارادو ببوس. راستی یادم باشه از این به بعد بستنی گرفتم سهم اراد رو هم جداگانه بگیرم. خاله فداش بشه. ایشالله بهار خانم صحیح و سالم بیاد بغل مامان جونش]