دردانه من و بابا حمیددردانه من و بابا حمید، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

دردانه مادر

پست سفارشی

1393/11/27 14:52
نویسنده : مادر دردانه
550 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آراد شیرینم

خدارو هزار مرتبه شکر که سه ماهت تموم شد و وارد چهارمین ماه زندگیت شدی.

توی این سه ماه اگر چه حسابی خسته شدم و بدنم خیلی اذیت شد، اما تو روح دوباره به زندگیمون دادی و زیباترش کردی. هر روز شاهد بزرگ شدن و شیرین کاریات هستم و با تمام وجود وابستگیمونو به هم حس می کنم. طوری که نه من طاقت دوری تو رو دارم و نه تو. البته شکی نیست که یکی از دلایل وابستگی تو نیازت به تغذیه است. آرادم پسرم فکر کنم به زودی دندونام خراب بشن !!!! می دونی چرا؟ آخه هر لحظه دوست دارم تو رو در آغوش بگیرم و فشارت بدم ولی خوب نمیشه !!!! منم مجبورم دندونامو بهم فشار بدم که این باعث شده فکم شدید درد بگیره :-):-):-):-):-)

 خیلی زیاد نمی خندی. کلی شکلک درمیارم، صدای حیوونارو درمیارم، درواقع مثل یک میمون بالا پایین می پرم تا یه لبخند بزنی. گاهی هم بدون اینکه کاری بکنم واسم قهقهه می زنی. خدا می دونه که با هر لبخندت چقدر شکر می کنم که هر چه شکر کنم بازم کمه. 

خیلی دوست نداری لباساتو عوض کنم گریه می کنی. واسه همین مرحله به مرحله واست لباس عوض می کنم و لابه لای اون کلی صبر می کنم. خودت ببین:

 

 

 

 موقع خواب معمولا مثل باباییت وول می خوری و سر جات نمی مونی:

 

 

 

گاهی هم اینقدر خسته هستی که اصلا نمیشه بیدارت کرد:

 

 

 

امان از دل درد که هنوز تو رو رها نکرده. واسه همین مجبور میشم رو شکم بخوابونمت. گاهی این کار آرومت می کنه و به خواب میری:

 

 

 

خلاصه عزیزم خیلی شیرین کاری می کنی و در عین حال خیلی هم حرف حرف خودته و باید به دلت راه رفت. البته یه جورایی خوشم میاد که مصمم هستی هر چند به قیمت خسته شدن خودم تموم میشه.

نشستن رو خیلی دوست داری اما هم مادر هم عزیز میگن واسه نشستن خیلی زوده و بهت فشار میاد. با وجود این با گریه ازم می خوای که بشینی. خودت ببین پسرم:

 

 

 

عزیزم بازم الان روی پام خوابیدی که می تونم برات بنویسم وگرنه زیاد وقت آزاد واسم نمیذاری.

این پست تقدیم میشه به خاله معصومه عزیز

پسندها (2)

نظرات (6)

فریبا
27 بهمن 93 19:35
خاله قربونش بشه. ماشاالله براش اسفند دود کن. احساس می کنم قیافش عوض شده. چندتا بوس خاله زینبیش کن.[یعنی شبیه کی شده؟]
زهرا - گل بهشتی من
28 بهمن 93 13:37
هزار ماشاالله چقدر بزرگ شه و چقدر عوض شده. [ماشالله به پسر گل خودت]
فریبا
28 بهمن 93 18:26
شبیه عمه سمانش داره میشه, نه؟؟؟[نمی دونم به نظر من همچنان شبیه خانواده خودمونه]
مامان زهرا
14 اسفند 93 1:46
دلم براش تنگ شده دلم میخواد بغلش کنم
شيرين
24 اسفند 93 15:40
چقدر تندتند بزرگ ميشه اين وروجك ماشالله.... خدا حفظش كنه. خدا مامان باباشم حفظ كنه
زهرا - گل بهشتی من
25 اسفند 93 8:39
سالی پر از موفقیت و کامیابی و دلخوشی برای خودت و خانواده محترمت آرزومندم.